پادشاهی عربستان سعودی از قدیمیترین همپیمانان آمريكا درمنطقه خاورمیانه، سال گذشته در چنین ایامی دستخوش تغییراتی بنیادین در سطح حکومت و رهبری قرار گرفت. ملک سلمان بن عبدالعزیز آل سعود (79 ساله)که اندکی بیش از 13 ماه قبل در ژانویه 2015 با فوت ملک عبدالله قدرت را به دست گرفت، آخرین نسل از رهبرانی است که بنای عربستان معاصر را نهادند.
عربستانی که تاکنون برای آمريكا حکم جزیره آرامشی در منطقه را داشت، از این پس و در سالهای پیش رو میتواند یکی از دغدغههای بزرگ آمريكا باشد. تنها چند ماه پس از به قدرت رسیدن ملک سلمان وآغاز جنگ یمن بود که تیرگی روابط عربستان با باراک اوباما، رئیس جمهوری آمريكا آغاز شد. همکاری ملک سلمان با علمای وهابی محافظه کار که بشدت با اصلاحات در عربستان مخالف هستند،آمريكا را دراینکه آیا عربستان میتواند همچنان همپیمانی استراتژیک و مهم برای واشنگتن در منطقه باشد، به تردید انداخت. هرچند تغییری که ملک سلمان در سلسله جانشینی بعد از خود ایجاد کرد و برادرزاده خود امیر بن نایف(56 ساله) را جایگزین برادر ناتنی خود امیر مقرن بن عبدالعزیز به عنوان ولیعهد جدید کرد، بسیار مورد استقبال مقامهای آمريكایی قرار گرفت.
با این انتصاب اگر اوضاع به همین نحو در پادشاهی سعودی ادامه یابد، امیر نایف نخستین فرد از افراد خانوادهاش خواهد بود که در آینده زمامداری عربستان را بر عهده میگیرد و این امر خشنودی مقامهای آمريكایی را در پی خواهد داشت زیرا وی فرد مورد اعتماد سیستم امنیت خارجی آمريكا (سیا) در مبارزه با تروریسم است. امیر نایف برخلاف پدر خود که وی نیز این دو منصب را عهدهدار بود، دوست نزدیکی برای آمريكاییها محسوب میشود، دوستی و همکاری که بیش از هر رهبر و مقامی در عربستان به چشم میآید.
شاهزاده جنگطلب
در نظام پادشاهی عربستان سعودی نسب و سلسله خانوادگی بسیار پر اهمیت است. رتبهای که پدر در سلسله پادشاهی دارد، اصلیترین عامل درتعیین سرنوشت یک فرد است و اگر پدر به شکل مستقیم عضوی از سلسله پادشاهی باشد، امکان پادشاهی وجود دارد. از آنجایی که تعدد زوجات بین سعودیها امری عادی است، نسب مادر، غیر از برخی موارد محدود اهمیت چندانی ندارد.
ملک عبد العزیز بن سعود که در غرب با نام بن سعود معروف است پدر و مؤسس پادشاهی آل سعود در عصر جدید است. اوکه از جنگاوران قبیله خود بود، اوایل قرن بیستم و در دهه سی میلادی در ریاض به حکومت رسید. پادشاهی بدون رقیبی در منطقه شبه جزیره عربستان از دریای سرخ تا خلیج فارس،پادشاهی بر دو شهر مقدس مکه و مدینه...
ابن سعود دست کم 22 بار ازدواج کرد و 44 پسر شناختهشده از خود بر جای گذاشت. پس از درگذشت وی در سال 1953 شش نفر از پسران وی به حکومت و جانشینی بعد از او ادامه دادند.پسر بیست و سوم او، نایف بن عبدالعزیز پدر امیرمحمدبن نایف سال 2012 چند سال قبل از اینکه بتواند جانشین ملک عبدالله شود، فوت کرد. امیر نایف سال 1943 نزدیکی طائف به دنیا آمد و تحصیلات خود را در «مدرسه امرا» در ریاض که توسط استادان و روحانیون وهابی (مذهب سنی وهابی که در عربستان حاکم است) اداره میشد، تکمیل کرد.
گفته میشود سابقه همکاری روحانیون وهابی و خاندان آل سعود به سه قرن گذشته برمیگردد یعنی سال 1744 زمانی که روحانی معروفی به نام محمد عبدالوهاب در به قدرت رسیدن اولین خانواده از آل سعود در عربستان کمک کرد و ازآن زمان آل سعود حاکمیت را در عربستان برعهده گرفت، محمد بن عبدالوهاب رهبری امور دینی و مذهبی در عربستان را برعهده گرفته و نسخهای قبیلهای و سخت گیرانه از اسلام را که معتقد به رجوع به گذشته و نبود تغییر درآداب و اصول شریعت را تنها راه پایبندی به شریعت پیامبر اسلام میداند، ترویج میکند، ایدئولوژیی که هرگونه تساهل از اعتقادات سخت گیرانهاش را برنمیتابد.
در اوایل قرن نوزدهم هنگامی که امپراتوری عثمانی با تصرف مصر و فلسطین به دست ناپلئون رویه اضمحلال را پیش گرفت، سعودیها نیز تصرف مستملکات عثمانیها را آغاز کرده و نیروی نظامی و قبیلهای خود را در مناطقی از عراق گسیل داشتند، تا جایی که شهر شیعهنشین کربلا نیز به دست آنان افتاد. درآن زمان بیشتر دولتهای اسلامی به سعودیها و روحانیون آنان به چشم گروهی غاصب و متعصب نگاه میکردند، شبیه به آن دیدی که امروزه نیز مسلمانان در کشورهای اسلامی به داعش دارند.
بدین ترتیب تصرفات اولیه قبایل سعودی بسیار گستردهتر از عربستان امروز شد، گستردگی که تداوم زیادی نیافت و با حمله دوباره عثمانیها به عربستان پایان یافت. عثمانیها ارتش خود را به شبه جزیره گسیل داشته و دو شهر مکه و مدینه را باز پس گرفتند.آنان پایتخت آلسعود در «الدرعیه» در نزدیکی ریاض فعلی را ویران کرده و خاندان آل سعود را به کویت تبعید کردند. این وضعیت تا تسلط ابن سعود بر نیروی نظامی قبیلهای در تبعید و تسلط بر شبه جزیره ادامه یافت. وی ریاض را تصرف و حکومت پادشاهی معاصر عربستان را با اتکا به قدرت وهابیون تأسیس کرد.
اتحاد وهابیون با نظام سلطنتی سعودی به آنان اجازه تسلط کامل بر مسائل دینی در جامعه عربستان و وضع قوانین دینی را میدهد، رویهای که تا امروز با همکاری ارگانهای داخلی مثل وزارت کشور که مهمترین متحدشان در کشور است به انجام میرسانند.
در سال 1970 فهد (وزیر کشور وقت) برادرش امیر نایف را به سمت معاونت خود برگزید و در سال 1975 ولیعهد امیر فهد که بعد از قتل برادر بزرگترشان ملک فیصل به دست شاهزادهای عصبانی به بهانه ورود تلویزیون به قتل رسید، به پادشاهی رسید، وی نایف را به عنوان وزیر خود در وزارت کشور منصوب کرد. نایف به عنوان وزیر کشور، به شاهزادهای لجوج معروف بود وی با برقراری ارتباطی مستحکم با روحانیون با هرگونه اصلاحات، تغییر و آزادی بیان بشدت مقابله و با اقلیت شیعه عربستان به عنوان شهروندان درجه دوم مبارزه میکرد. (حدود 10 درصد ساکنان عربستان را شیعیان تشکیل میدهند که در مناطق نفتخیز شرق عربستان زندگی میکنند.) امیر نایف با هرگونه توسعه مخالف است، هنگامی که از وی در مورد لزوم تغییر حکومت به سمت قانونمداری سؤال شد در جواب گفت«من نمیخواهم ملکه الیزابت باشم.»
حوادث نوامبر 1979 که منجر به از دست رفتن موقت حاکمیت حاکمان ریاض بر مسجد الحرام شد، ترسی را در قلب خانواده سلطنتی عربستان بر جای گذاشت و منجر به نزدیکی هر چه بیشتر سلطنت به وهابیون شد. این امر روند اصلاحات را در عربستان بسیار کند کرده و موجبات حمایت بیشتر از حرکتهای مسلحانه در خارج شد، همانند کمکهایی که سعودیها با همکاری آمريكاییان در مسلح کردن نیروهای مجاهدین در افغانستان بر ضد ارتش شوروی در سالهای 1979 و 1989 انجام دادند. ملک سلمان که در آن زمان حاکم ریاض بود، در جمع کردن کمک مالی از افراد سلطنتی و ثروتمند برای مجاهدین نقش بسزایی ایفا کرد و توانست از اینطریق دهها میلیون دلار برای مجاهدین جمعآوری کند. وی در قضیه بوسنی و فلسطین نیز همین مهم را برای دولت عربستان عهدهدار بود.
امیر نایف مانند بسیاری دیگر در پادشاهی آل سعود معتقد بود که تروریست بودن گروه القاعده به دلیل تبلیغات آمريكاییهاست و اینکه القاعده نمیتواند موجب خطری جدی برای پادشاهی آل سعود باشد.زمانی که جورج تنت مدیر سیا و مقامهای امنیتی آمريكا تهدید القاعده برای امنیت داخلی عربستان هشدار دادند؛ وی بدان اهمیتی نداد زیرا به نیت آمريكاییها در منطقه اطمینان و اعتماد نداشت. هنگامی که شیعیان سال 1996 پایگاه هوایی آمريكا را در برجهای خبر در ظهران منفجر کردند و در اثر آن 19 نظامی آمريكایی کشته شدند،امیر نایف در رسانیدن اطلاعات آن حادثه به آمريكاییان همکاری لازم را نمیکرد.
پسری شناخته شده برای آمريكا
محمد بن نایف، مانند بسیاری از پسران هم نسلش در خاندان آل سعود در مدرسهای در آمريكا به تحصیل پرداخت. او در دانشگاه لویس و کلارک در پورتلند اوریگان مشغول به تحصیل شد اما موفق به اخذ مدرک تحصیلی نشد و با نظر به موقعیت وزارت پدر در دفتر تحقیقات فدرال در اواخر دهه 80 و همچنین مرکز ضدتروریسم اسکاتلندیارد بین سالهای 1992 و 1994 آموزش دید.
بعدها که مشاور مخصوص بیل کلینتون در امور شرق نزدیک و جنوب آسیا در شورای امنیت ملی شدم به همراه معاون رئیس جمهوری الگور در سفری به خاورمیانه عازم عربستان شدم، در این سفر با امیر نایف پدر و پسرش محمد بن نایف ملاقاتی داشتیم و در زمان ملاقات معاون ال گور با ملک عبدالله، وزارت کشور عربستان طرح حمله به سفارت آمريكا در ریاض توسط القاعده را خنثی کرده بودند که ما از آن بیاطلاع بودیم.
طرح حملهای که بن لادن علیه ال گور ترتیب داده بود در صورت تحقق منجر به اقدامهای خشونت آمیز بیشتری در عربستان میشد، زیرا سازمان القاعده برای این حمله سرمایه گذاری و برنامه ریزی انسانی فراوانی خارج از رادار وزارت کشور انجام داده بود که البته بیتفاوتی امیر نایف به تهدید کمک بسیاری به القاعده داشت. با وقوع حملات یازده سپتامبر و آشکار شدن تابعیت سعودی 15 نفر از هواپیماربایان برای مدتها عقلانیت حاکمیت عربستان از جمله نایف در درک ماجرای تهدید القاعده به کندی رفتار کرده و حتی تا دسامبر 2002 نایف مانند بسیاری دیگر در داخل عربستان القاعده را تهدیدی برای امنیت داخلی خود نمیدانستند و با اینکه دو نفر از آنان در حمله به ال گور نقش داشتند براین نکته اصرار میورزیدند که «هواپیما ربایان افراد نادان و فریب خورده توسط صهیونیستها» بودهاند.
بعد از حوادث 11 سپتامبر و اعلان جنگ آمريكا علیه طالبان که پشتیبان القاعده در افغانستان بود، بن لادن به نیروهای مخفی خود داخل عربستان دستور اقدام علیه سلطنت سعودی و همپیمانش ایالات متحده را داد. در14 فوریه 2003 که مصادف با عید قربان بود نیت بن لادن در داخل عربستان نیز بر حکومت آشکار شد. او در پیامی صوتی (با نام در گروهی از سوارکاران) آلسعود را به خیانت دولت عثمانی در جنگ جهانی دوم، همراهی با انگلستان و صهیونیسم، اعطای مساجد و اماکن مقدس مسلمانان به صلیبیون آمريكایی و تبانی با یهودیان در خیانت به فلسطین و تأسیس دولت اسراییل در منطقه متهم کرده واعلام داشت در صورتی که آمريكا از عربستان برای حمله به عراق نیز استفاده کند خائن به شمار میرود. همپیمانان عربستان کویت، بحرین و قطر نیز از این اخطار بن لادن مستثنی نبودند.
اولین اقدام بزرگ علیه عربستان 12مه 2003 در مجتمعی که کارشناسان نظامی خارجی در آن کار میکردند با حمله 12 مرد مسلح صورت پذیرفت که منجر به کشتهشدن 9 آمريكایی، 2 استرالیایی و تعدادی دیگر شد. این حادثه از سوی روبرت جردن سفیر ایالت متحده در ریاض به «پرل هاربر سعودی» تعبیر شد.
بعد از حمله ماه مه، جورج تنت، مدیر سیا با سفر به عربستان و ملاقات با ملک عبدالله که در آن زمان به دلیل سکته ملک فهد نماینده اصلی او بود، با تأکید بر اینکه «والا حضرت مطلع هستند که امروز هدف القاعده خاندان آل سعود است» «ما از این امر کاملاً مطمئن هستیم»، توانست ملک عبدالله و محمد بن نایف را متقاعد کند که القاعده تهدیدی جدی برای پادشاهی آل سعود است. وی توانست آل سعود را متقاعد کند القاعده اهداف جدی تری را در عربستان دنبال خواهد کرد. تنت در آن زمان محمد بن نایف را نزدیکترین شریک سیا در نبرد علیه القاعده میدانست، تنها کسی در آن سالها (2006-2003) که قادر بود علیه القاعده اقدام کند.
در سه سال بعد از آن جریان عربستان حوادثی مشابه را از سر گذراند،حمله به ساختمانها،ربایش و قطع سر یک آمريكایی از این جمله حملات بود.پلیس در 6 دسامبر 2006 جلو حمله به سفارت آمريكا در جده را گرفت. حملاتی از این قبیل در طول تاریخ عربستان سعودی بیسابقه بود، حملاتی که بیشتر از 30 میلیارد دلار برای عربستان خسارت داشت. محمد بن نایف سکان مبارزه با القاعده را در عربستان در دست گرفت. بسیاری از خارجیها از کشور خارج شدند،بن نایف تیتر اول روزنامههای آن روز بود. دهها تروریست با اسلوب خاص او به دام افتادند و با آغاز سال 2007 بن نایف بر القاعده داخل عربستان کاملاً چیره شد. طوری که القاعده مجبور به عقبنشینی شد و پایگاه مردمی خود را از دست داد. اما این عقب نشینی کاملاً موقت بود و در پارهای موارد برخی شاهزادگان متهم بودند که دورادور تأمین مالی القاعده را در دست دارند.
مرد اطلاعاتی، امنیتی
چنین اتهاماتی بیدلیل نبود، زیرا هرچند در ظاهر مبارزه با القاعده عربستان سه سال به درازا انجامید، اما این گروه تروریستی کاملاً مضمحل نشد،بلکه مانند غدهای سرطانی در سرتاسر خاورمیانه و آفریقا منتشر شد و به کشورهایی پاگذاشت که مورد توجه عربستان بودند. القاعده سال 2009 وارد یمن شد. دسامبر 2009 القاعده عمر فاروق عبدالمطلب نیجریایی را برای منفجر کردن پرواز 253 هواپیمایی نورث وست ایر لاینز به سمت دیترویت در جنوب اونتاریو اعزام کرد، اما مواد منفجره بدرستی عمل نکرده و یکی از مسافران و خدمه جلو انفجار را گرفتند. نایف در تماسی با آمريكا هواپیماهایی را که حامل بمب بودند و از یمن به سمت شیکاگو در حرکت بودند رصد و اوضاع را به کاخ سفید گزارش داد.
کشتیها در شب انتخابات کنگره در دوبی و تعدادی در شرق مریلند آمريكا متوقف شدند. بن نایف در سال2009 از طرف القاعده نیز مورد سوء قصد قرار گرفت، که از آن جان سالم بهدر برد. در سال 2011 پدر محمد بن نایف امیر نایف ولیعهد شد که این مسأله موجب نگرانی آمريكاییان شد، زیرا از دید آنان او گزینه مناسبی برای سلطنت نبود. در همان ایام که مصادف با بهار عربی در تونس و مصر و مناطقی دیگر شده بود، امیر نایف نیز مانند بسیاری دیگر در منطقه از آینده هراسمند شده و از جانبداری اوباما در کنارهگیری حسنی مبارک اظهار ناراحتی کرد. همین مسأله باعث شد که وی سعودیها را در مسأله بحرین درگیر کند، هدف او حمایت از اقلیت حاکم سنی در برابر شیعیان معترض بود. این حمایت هنوز نیز با حضور نظامیان سعودی در بحرین ادامه دارد.
در داخل عربستان امیر نایف با برادر ناتنی خود ملک عبدالله که خواستار اصلاحات بود بشدت مخالفت میکرد، ملک عبدالله تا جایی که عمرش اجازه داد باوجود مخالفت نایف تغییراتی را در داخل کشور به سمت اصلاح انجام داد. اصلاحاتی مانند اعطای حق رأی به زنان، آموزش عالی زنان و اجازه اشتغال آنان، تا جایی که شایعه اجازه رانندگی دادن به زنان نیز در آن برهه به گوش میرسید. وی صد میلیارد دلار به طبقات متوسط و پایین سعودی اختصاص داد. اما اصلاحات مد نظر ملک عبدالله نمیتوانست با وزارت کشوری که محمد بن نایف مسئول آن بود به پایانی خوش نزدیک شود. زیرا محمد بن نایف با بیرحمی هرگونه اعتراض و اصلاحی را سرکوب میکرد.
اصلاحات ملک عبدالله در مقابل قدرت سرکوب بن نایف دوام چندانی نیاورد و بار دیگر قدرت استبدادگر در سعودی جای همان اصلاحات ناچیز را گرفت. با وخیم شدن اوضاع سلامتی امیر نایف و مرگ او در سال 2012 در سن 78 سالگی بن نایف که در زمینه مبارزه با مخالفان در داخل عربستان شهرتی به هم رسانیده بود، جانشین پدر شد.او زندانی با بیش از 3500 زندانی از اعضای سابق القاعده را تحت کنترل داشت. او ادعا دارد که زندانیان القاعده در طول مدت زندانی بودن خود توانستهاند دست از عقاید خود برداشته و به شهروندانی عادی تبدیل شوند.با وجود این ادعا به اعتراف وزارت کشور عربستان 20 درصد از این زندانیان با آزادی دوباره به سمت گروههای جهادی بازگشتهاند.
چارچوب و نظامی که بن نایف همانند پدر بدان معتقد است بر پایه سرکوب و قلع وقمع استوار است.در این چارچوب هرگونه اعتراضی از جمله اعتراضات شیعیان تحت عنوان تروریسم مطرح شده و سرکوب میشود.بسیاری از مخالفان در کشورهای دیگر حاشیه خلیج فارس بدان لقب «اسلوب سعودی»را دادهاند. حجم سرکوب گسترده در عربستان منطق حفظ روابط به شکل گذشته با عربستان را در ایالات متحده و بسیاری از دموکراسیهای غربی دچار چالشی جدی کرده و بسیاری خواستار شفافیت و دقت نظر بیشتر در این روابط هستند.
مجله اکونومیست در گزارشی با انتقاد از این روابط از آن با عنوان «اتحادی نامبارک»یاد کرد و نوشت: «وهابیها یا سعودیها با تشویق افراطگرایی تغذیه و تهدیدی نه فقط برای غرب بلکه برای نظام سلطنتشان در آینده ایجاد میکنند.»
با اینکه رئیسجمهوری اوباما بارها بر روابطش با عربستان تأکید داشته، اما بر این مهم نیز پافشاری داشته که تهدیدی که از سوی عربستان وجود دارد بسیار بیشتر از تهدیدی است که عموماً ادعا میشود از سوی ایران وجود دارد.
جامعه امروزی عربستان که از مسائل مختلفی از جمله: نظام استبدادی، جوانان بیکار، ایدئولوژی های نابودگر مخرب و ناامیدی از بهبود اوضاع سیاسی رنج میبرد. به اعتقاد من، اوباما میبایست به تعاملی سازنده با حاکمیت سعودی برای اصلاحات دست یابد. اما بالعکس ملک سلمان بعد از رسیدن به حکومت با نزدیکی بیشتر به سیستم وهابیت که پنجاه سال با آنان رابطه نزدیکی داشت، بسیاری از امیدها را نقش بر آب کرد، مانند وقتی که تنها زن هیأت دولت را بدلیل مطالبه زنگ ورزش برای دختران برکنار کرد.
«داعش» و یمن
مذهب وهابیت تندروترین مسلک در بین مسلمانان است. مذهبی سختگیرانه که از خارجیها متنفر است و خشونت از چارچوبهای اصلی آن است.
داعش نیز با اعتقاداتی مشابه در طول این چند سال در عراق و سوریه جهان را با تهدید جدی مواجه ساخته است. داعش که امروز خود را جانشین القاعده در بینالنهرین میداند، با تصرف موصل در عراق خلافتی خودخوانده برای خود ایجاد کرد و در سال 2014 هدف بعدی خود را مسجدالحرام، مدینه و ازبین بردن آلسعود میداند. آخرین اقدامشان نیز در راستای این هدف حمله به نوار مرزی سعودی از خاک عراق و انفجار مسجد شیعیان بود. دولت عربستان سعی دارد با ایجاد حصار مرزی به طول 600 مایل، اندکی از این تهدید نو را خنثی کند (همچنین دیواری نیزدر مرز یمن برای دفع حملات القاعده به طول 1000 مایل ایجاد شده بود.)
ملک عبدالله که در ژانویه 2014 فوت شد، قبل از آن با تعیین دو برادر ناتنیاش به جانشینی که به اصلاحات او نیز پایبند بودند، سعی در انجام پارهای تغییرات اساسی در عربستان داشت. اما با به حکومت رسیدن ملک سلمان عربستان با اتفاقی کم نظیر در 29 اوریل مواجه شد و آن عزل امیر مقرن از ولیعهدی و منصوب کردن محمد بن نایف به جای او بود. تا کنون تفسیری برای این اقدام او به دست نیامده بجز برخی شایعات.به عقیده برخی تلاش ملک سلمان آماده کردن مسیر برای جانشینی فرزندش محمد بن سلمان است زیرا بن نایف فرزند ذکوری ندارد.در واقع با انتخاب بن نایف ممکن است زمینه برای جانشینی محمد بن سلمان سی ساله مهیا باشد.
آثار جاهطلبی محمد بن سلمان از هماینک در بین خاندان حکومتی تنفر عدهای را برانگیخته، او که مدتی بر سیاستهای نفتی اعمال نظر داشت، به عنوان شخصیتی بیرحم و ناتوان در حکومت، خاطره عملکردی نامناسب در زمینه نفت و انرژی در کشور از خود به یادگار گذارده است.نقطه ضعف او در اداره امور زمانی آشکارتر شد که وی متصدی پست وزارت دفاع شد.با سیاستهایی که اشتباههای جبران ناپذیری را در منطقه برای کشور به بار آورده است، مانند آنچه امروز در یمن میگذرد.
حکومت یمن همیشه مانند تیغی در پاشنه عربستان بوده است. ملک عبدالعزیز در سال 1943 با یمن وارد جنگ شد و ارتش وی توانست براحتی سواحل دریای سرخ را تحت تصرف خود درآورد، اما در پیشروی در کوهستانهای صعبالعبور یمن شکست خورد.با پایان جنگ یمن بسیاری از استانهای شمالی خود را به سعودی واگذار کرد.
یمن در طول تاریخ همواره با جنبشهای سیاسی روبهرو بوده است. در دهه شصت حکومت عربستان با حمایت از دولت زیدی امامی حاکم در یمن با جنبش ملی طرفدار جمال عبدالناصر در مصر به مقابله پرداخت. جنبش ملی عبد الناصر تهدیدی جدی برای امیرنشینهای شبه جزیره به شمار میآمد.
در مارس سال گذشته عربستان به دخالت در یمن و مقابله با جنبش حوثیها پرداخت. عربستان به دولت حوثیها در یمن اعلان جنگ داده تا مانع از آنچه نفوذ هر چه بیشتر ایران در حیاط خلوت خود می نامند شوند. اعلان جنگی که با همراهی بسیاری از کشورهای همپیمان با عربستان همراه بود.
آمريكا با اینکه در آغاز این جنگ با سعودیها هماهنگی نداشت حمایت لجستیکی خود را از عربستان دریغ نکرد. سعودیها در آغاز نام این حمله را «کمربند طوفان» به تقلید از عملیات آمريكا در برابر صدام در جنگ کویت (سال1991) نهادند. این حمله که ریسکی مهم و مبهم در سیاست خارجی عربستان محسوب میشود، تهاجمیترین اقدام نظامی عربستان به طور مستقیم است که تا قبل از آن، همواره به صورتی مخفی مداخلات خود را در یمن اعمال میکرد.
قمار یمن برای عربستان به راهی مسدود منتهی میشود، جنگی که شمال و جنوب این کشور فقیر را با فاجعه بحران انسانی برای 25 میلیون یمنی مواجه کرده است. نبردی که موجبات انتفاع القاعده یمن را نیز فراهم آورده و زمینه را برای رشد دوباره القاعده (یمن در دهه سی زادگاه خانواده بن لادن بوده است) آماده ساخته است.
تجربه یمن نخستین آزمون بزرگ ملک سلمان در اداره امور کشور بود که بر استقرار عربستان و جایگاهش در آینده تأثیر بسزایی خواهد گذارد. نبردی که سعودیها برای جلوگیری از رشد بهار عربی در شبه جزیره و آنچه که آن را افزایش نفوذ ایران در منطقه می خواند راه انداختند و راه فراری از آن ندارند.امکان اضافه شدن بازیگران بیشتر به این درگیری نیز با توجه به طولانی شدن بحران وجود دارد.همچنین امکان کشیده شدن بحران به مناطق شیعه نشین شرق عربستان نیز بعید نیست.
در واقع جنگ یمن تا ابد لکه سیاهی بر سلطنت ملک سلمان خواهد بود و در نهایت کلیه آمال و آرزوهای محمد بن سلمان و بن نایف را به تاراج خواهد برد. امیر بن سلمان به عنوان وزیر دفاع دستاوردهای بسیاری را از دست دادهاست. او که به نیابت از پدر به فرانسه و روسیه سفرهایی داشته و در جریان مذاکرات اتمی ایران مرتباً با اوباما در تماس بوده است. جامعه سعودی نیز به آنچه در کردار او میگذرد بیشتر از پدر توجه دارد.
در مورد بن نایف این مسأله واضح است که وی مورد اعتماد آمريكاییان و بهترین گزینه برای حکومت است. آمريكاییان او را قابل اعتماد و مؤثر میدانند.با توجه به آشوبی که بعد از بهار عربی در خاورمیانه برپا شده محمد بن نایف مورد اعتمادترین گزینه غرب و آمريكاست.بن نایف نیز اهمیت همپیمانان خوب را میداند. با این وجود اوباما و آمريكا نمیتوانند از بن نایف توقع ایجاد اصلاحات یا حتی باز کردن فضای سیاسی را داشته باشند. عربستان حکومتی است که در سال 2013 به شکست انقلاب مصر و بازگرداندن نظامیان به عرصه سیاسی بعد از انقلاب کمک شایانی کردند. بازگشتی که بزرگترین ضربه را بر بهار نوشکفته عربی زد از زیر آستین حکومت آل سعود و بن نایف برخاست. این صحیح است که آنان با اقدامهای تروریستی داخلی خود، خوب مبارزه میکنند اما بدون هیچ گونه شرمی به مبارزه با هر حرکت آزادیخواهانه میپردازند.کشور عربستان سعودی آخرین دیکتاتوری مطلقه سلطنتی در جهان است.
در این کشور اتفاقی که در اتحاد جماهیر شوروی افتاد حادث نمیشود، زیرا که خاندان سلطنتی با چنگ و دندان زمام امور را در دست دارد، حکومتی که با تنیدن در حمایت مفتیهای متعصب وهابی از بقای خود اطمینان دارد، حکومتی که دریافته است تنها ضامن بقا و پایداریش درآشوب این منطقه از جهان اتحاد با روحانیون وهابی است و نه هیچ. آل سعود با حمایت همین طبقه توانسته است در طول سالیان متمادی بیشتر از هر حکومتی در منطقه باقی بماند و من به عنوان کارشناس مسئول خاورمیانه در سازمان سیا از این امر اطمینان کامل دارم که زمان تغییر برای این حکومت به این نزدیکی قابل تصور نیست.
يادداشت:
* بروس ریدل:
مشاور سیا در مؤسسه بروکینگز و عضو قسمت امنیت اطلاعات مؤسسه بروکینگز
عضو و مشاور ارشد سازمان سیا در امور خاورمیانه
مهمترین مشاور امنیت واطلاعات چهار رئیس جمهوری در مسائل خاورمیانه و شرق نزدیک
معاونت وزارت دفاع ایالات متحده
مشاور ارشد پنتاگون در ناتو
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6169/18/120580/0
ش.د9405783